پيام
+
اشكهاشونو توي كلماتشون پيچيده بودن و تموم بغضشون رو از دريچه دلشون باريدن...اونجا مجالي براي چشمها نبود...دلشون تو قطرات كلماتشون لحظه به لحظه مي چكيد....آقا محمد رو ميگم ...جاتون خالي ديروز مارو مهمون غربت بقيع كردن...!!!

محمد_عابديني
90/1/31

قافيه باران
حال عجيبي داشتن...خوش به حالشون....شده بود فرزاد جمشيدي...مثل رگبار حرف مي ريخت تو دامن دل غمزده من.... دلم ميخواست صداشونو ضبط ميكردم براتون ميذاشتم ... نشد....
قافيه باران
امروز روز شلوغيه براي من فقط خواستم يادي ازشون كرده باشم...اونجا خيلي به ياد شماأن.بچه هاي خوب پيام رسان....
تبسم بهار ♥
خوشا به حالشون..............
قافيه باران
دلش رو تو بال كفتراي بقيع گذاشته بود و قبر گمشده مادر رو طواف ميكرد...ميگفت اگه اينا به ما زورشون ميرسه ....جلوي اين كبوترا رو كه نميتونن بگيرن!!!!
قافيه باران
به ياد آقا افتاده بودن...ازم خواستن دعاي فرج بخونم... مهمان داشتم...در اتاق رو بستم و دلمو دادم به نواي غريبانه ي بقيع كه تو كلماتشون انعكاس داشت...فقط نتونستم به اندازه اي كه دلم ميخواست صفا كنم...!!!
قافيه باران
خوش به حالشون...جاي همه ي ما خالي....از ديروز يه بغض فرو خورده دارم...كي ايام فاطميه ميااااااااد؟؟؟:(((((((
قافيه باران
سلام آقاي عابديني....ممنون...با دعاي شما...ديروز تا حالا بد جور هوايي شده م...خانم بي لياقتي منو بدجور دارن به رخم ميكشن....
قافيه باران
خانم موسوي پيام دادن كه اين فيد براي پارسي نامه انتخاب شده...ممنون...ولي كاش يه روز جده شون هم اين دل غمديده رو انتخاب ميكردن براي زيارت....
قافيه باران
به قول آقا محمد..ممنون عمو!
ساقي رضوان
ديشب ساعت يك هم يكي از بچه ها مسيجي زدن از روبروي كعبه :((
قافيه باران
بچه هاي ما خيلي هاشون الان مدينه مكه ان ....ولي تلفن دبروز آقا محمد .....خوب فرق داشت...حال و هواش يه جور ديگه بود....
قافيه باران
نزديك فاطميه است كسي به فيدم سر نميزنه؟؟؟!!!
تبسم بهار ♥
:(
منتظر بيداري
سلام...دلم هواي بقيع دارد امروز...خوشا به سعادتشون...امروز از برادرش حالشون رو سوال كردم...
قافيه باران
سلام آقاي خداداي....از ديروز من رو هم هوايي كردن...مثلا قرار بود يه دقيقه گوشي رو بگيرن من سلام بدم خدمت ائمه بقيع و...نتونستن بغضشون رو ...هر چي اشك داشتن تو حرفاشون ريختن...و من ....دلم ديروز تا حالا بيچاره شده!!!
ابوالفضل صياد
سلام خوش به سعادتشون.... خدا قسمت همه آرزو مندان كنه
قافيه باران
سلام آقاي صياد...انشاءا...
منتظر بيداري
يادمه..اولين باري كه خواستيم بريم بقيع...بعد از نماز صبح بود... خيلي غريبانه بود...اشك امون نمي داد...اما من هميشه يه چيزي به بچه ها مي گفتم خيلي تعجب مي كردن...
ابوالفضل صياد
سلام آقاي خدادادي ... چي ميگفتين
قافيه باران
چي؟؟؟
منتظر بيداري
مي گفتم غربت بقيع خيلي زياد بود..ولي غربت پيامبر خيلي منو اذيت كرد...جيگرمو سوزوند...باور كنيد پيامبرمون خيلي غريبه...بعدش رفتيم مسجد الحرام نظرم عوض شد...
منتظر بيداري
ابوالفضل جان! سلام...
قافيه باران
دقيقا گاهي منم به همين فكر ميكنم...بااين كه حسرت به دل ديدار حرم پاكشونم ولي تو تعاريف همه غربت آقا رسول ا... مشهوده!
منتظر بيداري
بله همين طوره...شما از همين جا غربتشون رو حس كرديد...ولي رفتم دور كعبه خيلي فكر كردم..خيلي نگاه كردم رو پله هاي مسجد الحرام...ديدم خدا از همه اهل بيت غريب تره!!
قافيه باران
غربت خدا رو كه ار همين جا هم ميشه حس كرد لابلاي ادعاي شيعه ها...بين وهابيها كه غربت خدا عجيب نيست... راستي شما با آقا محمد رفته بوديد؟؟؟
منتظر بيداري
نخير با يه سري از دوستان...غربت خدا توي اين جا با اونجا فرق مي كنه...مي خواي براي خود خدا گريه كني...
قافيه باران
نميدونم...خيلي دلم ميخواد حرفاتون رو از نزديك حس كنم گرچه فكر ميكنم يه حس كشنده ست!
منتظر بيداري
اللهم الرزقنا حج بيتك الحرام...يه وقتي باشه يه فيد بزنيم بچه ها حسشون رو از اونجا بگن ...خيلي جالب مي شه...فكر مي كنم اقا محمد اومد خيلي خوبه...
ساقي رضوان
من توي مكه حس بهتري داشتم تا مدينه... انگار توي آغوش خدايي...
قافيه باران
آقاي خدادادي اونوقت من ديوونه ميشم...ولي سعي ميكنم اين كار رو بكنم... خدا كنه تا نمردم .......:((((((
منتظر بيداري
خدا نكنه:))...ساقي رضوان...منم همين طور ...اما خيلي ها مي گن مدينه ادم راحت تره...به خاطر بقيع و كلا به خاطر ارتباط با اهل بيت...
ساقي رضوان
دلم طواف ميخاد:(( مي گردم و مي گردم و مي گردم...
ابوالفضل صياد
خانم ساقي چندبار رفتين مكه؟
ساقي رضوان
2 بار:((
قافيه باران
من به مدينه آرزومندترم تا مكه...تنها آرزوم اينه كه خدا زيارن اهل بيت بقيع رو نصيبم كنه...زيارت قبر خانوم(س) را...
منتظر بيداري
جالبه ...من تو مكه بيشتر حس اهل بيت رو پيدا كردم...يادمه زيارت عاشورايي رو پله هاي مسجد الحرام رو به كعبه خونديم... كه تو كربلا اين قدر حال نكرديم!
ساقي رضوان
واي نه! كربلا كه يه چيز ديگه س!
قافيه باران
خوش به حالت ساقي...يكي مثل شما يكي هم مثل من...البته اين بي لياقتيه خودمه...ولي كاش خانوم به روم نمي آوردن!
منتظر بيداري
سلام من به مدينه به آستان رفيعش...به مسجد نبوي و به لاله هاي بقيعش..
قافيه باران
من دو بار رفتم كربلا..ولي بقيع يه چيز ديگه ست!
ساقي رضوان
نه من كربلا رو با هيچ جا عوض نميكنم...:(( // قافيه شما كه توي دانشگاه مشغولي ميتوني بري كه ... كارمنداي دانشگاه رو نميبرن مگه؟
منتظر بيداري
بله:))اما يه وقتي طرف 20 سال داره تو هيات ناله مي زنه و گريه مي كنه...ميره كربلا قبض مي شه...اصلا نمي تونه ارتباط برقرار كنه...
ساقي رضوان
خب همه همينن! فك كرديد همه ميفهمن كجا رفتن؟؟؟؟ بفهمن كه واويلاس! فقط اهلش ميفهمن.... نميذارن كه بفهميم:(
ساقي رضوان
گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست؟؟؟ من انقد آويزونشون شدم تا رام دادن! وگرنه ربطي به نظر كردگي نداره!
منتظر بيداري
درسته...اما همش اين نيست...اخه ما به حال مي رسيم به مقام كه نمي رسيم...حال هم يه وقتي مياد يه وقتي ياري نمي كنه!! البته مراقبه تو كربلا بايد خيلي بيشتر از جاهاي ديگه باشه....امسال رفقايي كه با ما بودن بلاي بي اشكي سراغشون اومد...بيچاره شده بودن..
قافيه باران
نه برعكس الان دانشجوها رو مي برن... توي كربلا آدم سر درگمه...جالبه من در هر دو سفر تو كربلا سخت بيمار بودم...تب شديد...ياد بيمار كربلا ميافتادم...تل زينبيه هم عجيب منو بيچاره كرد... همه ش دلم ميخواست حرم رو دور بزنم از تل زينبيه برم...گر چه گاهي ديگه توان رفتن نداشتم...
منتظر بيداري
خانم قافيه باران...نمي دونم چه سريه!منم سفر قبليم حسابي مريض شدم...اصلا خيلي جاها نتونستم برم...داغش موند رو دلم...
ساقي رضوان
مكاشفه!!! حالت خوبه؟!:دي
قافيه باران
من با همه ي مريضيم رفتم...ولي يه جاهايي واقعا مردم...ديگه با زانو ميرفتم...
منتظر بيداري
اين بار ...تو حرم امام حسين...خيمه زده بوديم...همش اونجا بوديم...با يكي از بچه ها برا هم روضه مي خونديم...فكر كنم اون لحظات جزء لحظات زندگيم نيست...كاش بازم برگرده...
منتظر بيداري
از يه روضه شروع شد...
قافيه باران
ما تو حرم حضرت عباس به جمع همشهريامون پيوستيم يه كاروان از بچه هاي باحال اصفهان و همراهشون تا حرم امام حسين رفتيم...اون قدر حال و هواش خاص بود كه نميتونم توصيف كنم...مثل حر نادم و پشيمان ...مثل حبيب عاشقانه...نميدونم...چطور بگم!
قافيه باران
يك يا حسين فاصله ي ماست ياحسين...دقت كردين داشتيم از بقيع ميگفتيم ها...ولي اين نمك هيأت ها يعني ياد ابا عبدلله اينجا هم...به دادمون رسيد...ياحسين.
منتظر بيداري
مكاشفه مسيح...انقدر عاشقا رو مي سوزنن...تا يه لحظه پيش ارباب بشونن..ما گنه كاريم و روسياه پيش ارباب...ولي اين سوز نرسيدن به كربلا هم عالمي داره، باور كنيد...
منتظر بيداري
قافيه باران...ما نوكر اربابيم...هرجا بريم ياد اونيم...بقيع، سامرا،نجف، مسجد سهله،كاظمين،مشهد،جمكران،بي بي حضرت معصومه، كعبه...
منتظر بيداري
بار اولي ...با رفقا قرار بود بريم...ثبت نام كرديم...موقع رفتن شناسنامه ام گم شد...من نتونستم با رفقا برم....فكرشو بكنيد... داغون داغون....ولي هي اين ذكر مي گفتم ..أن لا إله إلا أنت سبحانک إني کنت من الظالمين فاستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و کذلک ننجي المومنين...نجاتم داد...دو روز بعدش گفت بيا...
ساقي رضوان
تو همت كردي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همت كردي و هي نشه بري؟! ميدوني من چند بار اينطوري شده؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظر بيداري
اين حرفا نيست...يه وقتايي اقا مي خواد گوش بعضي ها رو بپيچونه! حالا طرف روسياه مثل من...يه وقتي هم واقعا عاشقه مثل شما...
ساقي رضوان
نگفتم همت نكردي! ولي خيلي بايد همت كني... خيلي... :(
ساقي رضوان
ميشه..شك نكن... انقد مهربونن كه ....
قافيه باران
مكاشفه ...گاهي من با اين نكته خودم رو تسلي ميدم(اگر بامن نبودش هيچ ميلي /چرا ظرف مرا بشكست ليلي....)