شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ خيلي شيطون بود....از طرفي اهل تهجد و شب زنده داري ...هيچ کس زودتر از مهدي پا نميشد هر وقت شب که بيدار مي شدي مي ديدي مهدي بيداره...انگار اصلا خواب نداشت...صبحهها براي صبحانه زودتر از همه بچه ها مي رفت و براي همه صبحانه مي گرفت يه مقدار پنير کره مربا کنسرو لوبيا کنسرو بادمجون...بعد مي نشست با حوصله همه رو قاطي ميکرد...
بعد هم بچه ها رو به صرف صبحانه دعوت ميکرد... چه صبحانه اي هر لقمه يه طعمي مي داد يکيش شور بود يه لقمه تند يه لقمه شيرين....دييييييييي
ااوووغ
بهش ميگفتيم مهدي نکن اين کارهارو ميگفت همينه که هست ...ميگفتيم خب تو نرو صبحانه بگير ميگفت خب اگه راست ميگين شماها زودتر پاشين برين ...ولي تا بعد شهادتش هيچکي زودتر از ايشون نتونست بيدار بشه...
هه ..:((((((((((((( خيلي جالب و باحال بود مرسي.
روحشون شاد...شهيد مهدي شالباف که حالا مزارشون مأمن بچه هاي ماست تو قزوين
وابستگي بزرگوار به هر حال کدون نظرتون رو بپذيرم؟؟!!
جناب موذن هيچ کدوم از اينها نبودم اما با همرزماشون تو دانشگاه روزگاري داشتيم که کم از جبهه نبود...به قول حاجي (مسئول بسيجمون...ما بهش ميگفتيم سرلشگر...)بعد جنگ سنگر جبهه رو آورديم دانشگاه...
هر 2. اگه مشكلي نيست. دييي
جناب موذن چرا نظرتون رو پاک کردين؟!!
وابستگي:))
چرا؟ :))
چي چرا؟؟
چرا چي چرا؟
شما نوشتيد چرا ولي من نفهميدم!!
رحمة الله عليه
رندانه!
همين كارا رو كردن كه شهيد شدن ديگه:دي
اللهم الرزقنا
اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها والسرالمستودع فيها بعدد ما احاط به علمک
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top