شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ همه كبوترها پر كشيدند به سمت گنبد، تمامشان رفتند و او اندوهگين بر جا ماند. حالا چگونه بايد نذرش را ادا مي‌كرد؟ به كدام كبوتر گندم مي‌داد؟ با خود گفت: كبوتران، گنبد طلاي تو را از گندم‌هاي نذر من بيشتر دوست دارند. شايد اگر نذر ديگري كرده بودم...! نااميدانه دانه‌ها را روي زمين ريخت. گنجشكي آمد، دانه‌اي برچيد و به سمت گنبد پر كشيد. لحظاتي بعد، همان گنجشك با تمام كبوتران بازگشت براي دانه برچيدن....
كبوتران همان‌طور كه دانه مي‌خوردند، همه با هم آوازي سر دادند. انگار مي‌گفتند: نذرت قبول! چند روزي هست که دل تنگ حرم قشنگ و با صفاي مولايمان شده ام اي خداااااااا
آقا قرار شاه و گدا يادتان که هست/مشهد حرم...ورودي باب الجوادتان
سلام ... عالي ... متن فيد از خودتون بود؟
سلام ...نه...به خاطر همين هم عالي بود....
چند دقيقه پيش خوندم ...دلم هوايي آقا شد گفتم شماهارو هم هوايي کنم....
جناب عابديني متن رو از وب خانم کوثر ازبچه هاي انديشگر گرفتم...
بسيار عالي
ممنون.
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله مرداد ماه
vertical_align_top