پيام
+
شعري که لاي پنجره پيچيد مبهم است
گويا صداي ناله ي ذرات عالم است
اين بادها ،هوا و هوس نيست،قصه نيست
جريان عشق بازي ابر و مه و غم است
سرد است پيچ فاصله ها،چفت کرده ايم
درهاي خانه را و بردلمان قفل محکم است
سرما سکوت خانه ي مارا شکسته است
اينجا که سوت و کورترين بخش آدم است
تنها که نيستيم چه غم ناخدا که هست
کشتي شکسته ايم و غم ما مقدم است
91/10/6

«امير معظم»
91/10/7

قافيه باران
صداي باد لابلاي پنجره ي زندگي ام خاطره هايم را به باد مي دهد:(
قافيه باران
.