پيام
+
صداي خاطره اي در عبور مي پيچد
شميم ساده ي حس حضور مي پيچد
از آن کرانه ي يک بغض عاشقانه ي درد
کسي مي آيد و انگار مي شود يک مرد
براي مرد شدن کافي است حر باشي
زشرم اهل حرم کافي است پر باشي
کسي مي آيد و انگار مرد پيکار است
سرش فتاده و از کار خويش بيزار است:(

* کميل *
92/9/24

قافيه باران
مرورمي کند انگار لحظه هايش را/به پا نموده خودش شعله هاي اتش را:(/قدم قدم دل حر شور مي زند انگار/وگام در قبس طور مي زند انگار/مسير فاخلع نعليک زنده اش کرده/اگر چه عبدي ازاد ...بنده اش کرده/
قافيه باران
دهيد اذن که جان را فدا کنم آقا/زقوم ننگ خودم را جدا کنم آقا/ پيام من برسانيد بر رسول حرم/خدا کند که ببخشد مرا خداي کرم/ مسيح قافله تا شرم حر تماشا کرد/به يک نگاه دل زخمي اش مداوا کرد/به نغز گفت "ارفع رأسک" عزيز ازاده/خدا تو را به يقين در مسير جاداده/چه نيک، نام تو را مادرت گذاشته حر/خداي معرفتي در يم وفا چون در
قافيه باران
چو رخصت از نفس آفتاب گرفت/زخيل قوم عدو فرصت حساب گرفت/به ساعتي نگذشته پر از جراحت بود/ميان حلقه ي آن قوم در اسارت بود/وگرم بنده نوازي عشق و دلدارش/گمان نبود که آقا شود خريدارش:(/سرش گرفته به دامن مسيح و جانش داد/ کليد قفل پريدن به آسمانش داد:(
قافيه باران
1392/8/16 خدايا ما که مثل حر دل زينب نشکستيم خدايا مارو براي حسين زمانت انتخاب کن:(
رفيقم خدا
حر رو دوست دارم بالاتر از اون شاه کرم ارباب حسين رو دوست ارم مديونتم ارباب تا ابد
شبستان نور
براي مرد شدن کافي است حر باشي
زشرم اهل حرم کافي است پر باشي
قافيه باران
رفيقم خدا بزرگوار در پناه عنايات حضرت ارباب باشيد انشالله...
قافيه باران
شبستان بزرگوار ممنون از حضورتون....
شبستان نور
خواهش مي كنم عزيزم.
قافيه باران
.