پيام
+
کاش زمين گير نبودي علي
بسته ي زنجير نبودي علي
کاش تبت جان مرا مي گرفت
درد تو دامان مرا مي گرفت
دشمن و اين خيمه ي پر سوز و درد
شعله ي اميد مرا سرد کرد
عمه تو برخيز به ميدان بيا
تا نشود قوم عدو بي حيا
عمه تو پيمانه ي صبر مني
حسرت چشمان پر ابر مني
بسته ي زنجير نبودي علي
کاش تبت جان مرا مي گرفت
درد تو دامان مرا مي گرفت
دشمن و اين خيمه ي پر سوز و درد
شعله ي اميد مرا سرد کرد
عمه تو برخيز به ميدان بيا
تا نشود قوم عدو بي حيا
عمه تو پيمانه ي صبر مني
حسرت چشمان پر ابر مني

نور الزهراء
92/9/24
قافيه باران
واي از آن قافله ي بي حسين(ع) / واي از آن لحظه ي پر شور وشين
/واي ز عباس مگو جان من / دست خدا بود به دامان من
/واي از آن دختر شيرين زبان / تکه بهاري به ميان خزان
/کاش عدو يک نفس آزرم داشت / از زدن دخت علي(ع) شرم داشت
/کاش علي عمه بميرد ولي / اين همه پر درد نگويد....علي....
تنهايي شبانه
امان از دل زينب
قافيه باران
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید