پيام

قافيه باران
92/9/24

+ فردا سالروز سفر مقام معظم رهبري به قزوين! يادش بخير! قسمتي از متني که در ورود حضرت آقا خوندم: اکنون اي سلمان صفتان!مقداد طينتان!ابوذر مسلکان! عطر مولايتان را در فضاي دل و جانتان استشمام کنيد و اي حنجره هاي بلالي! بيعت دوباره تان را در ساحت شورانگيز شهر فرياد بزنيد و تحقق آرزوي ديرينه تان را به تماشا بنشينيد:(

*ميثم* 92/9/26

اي چشمها خورشيد ره به تماشا بنشينيد که امروز افق شهر خورشيدي از ديار ولايت را ميزبان شده است که شمس الشموس قلبهاي تشنه و خدايي است

اي قلبها تپش بيقرارانه تان رافرو مگذاريد که امروز ثانيه به ثانيه حضور ابرمردي از خاندان عصمت قلب شهر را تسخير کرده است

واي سادگي امروز شهر را در جولان خود بگير که خداي يکرنگي و صداقت و اخلاص از راه مي رسد:(

انشاءالله بازهم ديدارشون ميسر بشه

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا * مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‏دهد! *(مريم 96)

يادش بخير. حضرت آقا چهار سال پيش شهر ما هم تشريف آوردند@};-

جناب عليرضا خان...سلام برشما... انشالله قسمت همه ي بچه ولايي ها....

سلام حاج آقا سنجش... ممنون از حضور و يادآوري اين آيه ي رحماني...

يار خراساني بزرگوار ديدارهاتون مکرر و مستدام...

يادش بخير اون موقع خيلي بزرگ نبودم:) کمتر از دو متر با حضرت آقا فاصله داشتم که آقا به شيريني يک نگاه پذيرايم شدند:(

خوش بحالتان...ما که کنار آقا دستمان ضرب ديد...

عکس نداشتين؟

ضرب ديدن کنار يار خوش است:)

عکس که داره جناب گودرزپور!

بله خوش بود...

البته سنجش گرامي ، استفت قلبک و ان افتاک المفتون ، از دل بپرس ... ، راستي اين ماشين اسم و مدلش چيه ؟ آخه مثلا گفته شده وسايل زندگي بعضي يه وانته ، ولي نفرمودن مثلا وانت ايراني ؟ و مثلا پيکان وانت ؟ و مال خودش ؟ يا کرايه اي ؟ ووو

دنبال مدل نباش...ايراني است...دنبال راهت باش تا خارجي نباشد دوست گرامي...

اين ماشين مدلش هم مدل دل همه ي مريدان و ياران آقاست... اصلا توي اين ماشين چرا.... اون روز همه دلشون ميخواست بر ساحت چشم آقاشون رو بنشونن:)

احسنت جناب احساني.... عاقبت به شهادت بشيد انشالله....

انشاالله...

سلام عليکم برادر عزيز آقا عليرضا احساني نيا ، ان شاءالله تعالي البته ، راهمان را عرض مي کنيم

سلام عليکم و عليکم السلام قافيه ي باران گرامي ، ما فکر نمي کنيم پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرموده باشن : بپرس از دل مريد و ... ، حتي مريد ايشان ! بلکه : استفت قلبک ... ، که در پرسش از : ... اثم ... ، اين را فرموده اند ، و لا تعاونو اعلي الاثم و العدوان http://parsiyar.ir/andishe/Feeds/8193272/

عکس همون موقع رو عرض کردم :)

وعليک السلام دوست گرامي جناب خانواده ي خانه،خدا را شکر البته،عرضتان را گفتيم...قلب مايه احساس هاست و عقل مايه سنجش ها و کتاب و سنت مايه انتخاب هاست...وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهُمْوَ لَوْ لا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك إِلي أَجَلٍ مُّسمًّي لَّقُضي بَيْنهُمْوَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَب مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شكٍ مِّنْهُ مُرِيبٍ‏...

سلام. من عکس نمي بينم.

يک بار که آقا آمده بودند قم من همراه دو تا از همسايه ها رفتيم و حدود دو ساعت توي صف ايستاديم تا بريم داخل مصلي. اما حدود 30 نفر مانده بود به ما جا پر شد و ما مونديم بيرون:(

جناب گودرزپور اين رو از بين عکساي بچه ها پيدا کردم.... عکساي ورود آقا به اون جلسه رو خيلي گشتم پيدا نکردم و باز تلاش ميکنم براش...

خانم نورالزهرا ولي من عکس گذاشتم ها:)... همون که تو صف خريدارهاي يوسف بودين کافيه...آجرک الله خواهري:)

يادش بخير ... چند روزي همسايه ي آقا بوديم ... منزل ما دقيقا روبروي محل استقرار ايشون بود ... اصلا حال و هواي شهر يه جور ديگه بود :(

سلام برشما...بله يادش بخير.. :(

و عليکم السلام برادر عزيز ، تشکر از فرمايشاتتان ، خب بله ، شايد براي همين ما يادآور دل يا قلب شديم خدمت سنجش گرامي ، اما کتاب و سنت ، که متوجه نشديم براي عقل فرموديد يا براي دل ، دلي که ... لهم قلوب لايعقلون بها ؟ يا يعقلون بها ، چراکه ظاهرا براي فکر و انديشه آيه را آورده باشيد ، يعني ما که براي دانستن ، همان علم در آيه ، فکر مي کنيم و مي انديشيم لاريب فيه والافکار ائمة القلوب ، شما رو نمي دانيم ؟

بعد از 13 ساعت و 10 دقيقه عکس رويت شد.

خانم نورالزهرا به موقع رويت شد....درست همين لحظه ها بود که چنين صحنه اي در خيابانهاي قزوين مشاهده ميشد:(

حالا عکس براي خودم نمايش داده نميشه:)

جدي! مربوط به سرعته اينترنته

بله همينطوره:)

اي کاش بجاي عکس يادگاري گرفتن مثل بعضيها ! سنجشي بهتر داشتيم از هدف مقام معظم رهبري از اين سفرها !

*چندبار توفيق داشتم خدمت آقا برسم ولي يکبار 50نفر بوديم و آقا نماز ظهر و عصري را پشت سر آقا قامت بستيم و چه زيبا بود ترنم وصال دوست در اون روز پائيزي....هيبتي داشت حضرت آقا ...دست به نعلين ش کشيدم ...چه حسرتي را با اين فيد به جانم انداختيد...حسرت حسرت حسرت. خدايا صاحب اصلي را برسان تا امين نيز بياسايد در زير سايه ي علَمَش...!*

غر !؟ کربلاي 5 !؟ زديد الان ؟ يا بد بده براي براي ما ؟ سلام بر شهيد کربلاي پنج ، احمدجان ! نه براي عکس يادگاري گرفتن با تو پاره ي تنمان ! رفتي و علي تنها ماند ! اينه رسمش ! تنهايي ؟ زينبي بودن راحتر از حسيني بودن نيست ! آنهم در جشن و پايکوبي شاميان ! شام ... !

وعليک السلام...کتاب و سنت براي عقل و دل و روح تشنه آدميست تا درگير سراب نشود...سنجش را با او قياسي نيست،آدمي را گفتم...فکر بايد زائيده شود از نور بسوي نور تا تنور انديشه گرم شود و نه سوخته شود...ما بسان داغي در کالي هستيم نه قالي...شما را نمي دانيم؟...