پيام

قافيه باران
92/11/2

+ "حال و احوال گرفتار تماشادارد" اين همه غصه ي ديدار تماشا دارد برگ برگ از صدف خوشه چکيديم و هنوز شاخه ي زلف خم يار تماشا دارد 1392/11/02

احمد حاجي لو 92/12/12

مصراع اول رو از يه فيدي خوندم... کاربر بزرگوار حلال بفرمايند ...

حالالت کردم ابجي دي:

سيما جان براي شما نبود که خواهري:)

"حال و احوال گرفتار تماشادارد"

چقدر قشنگه هم شعر و هم عکس

به گمانم بايد تو فيداي شما خونده باشم جناب رهايي درسته؟؟

ممنون سميه خواهري:)

بله درسته...از دور ديدن گرفتار که چگونه به خود مي پيچد و با مشکلات کنار ميايد و با آنها مبارزه مي کند تماشايي است چرا که درون مشکلات تماشاگهي از راز هميشه پنهان است و خوشا بحال کساني که از اين ظاهر بگذرند و به اون باطن برسند...المجاز قنطرة الحقيقة...*قنطرة:پل*

صبح اين مصراع رو خوندم نميدونستم از فيد کدوم بزرگواره... تو سرم چرخيد و تکرار شد حاصلش اين دو بيت... به هر جهت ببخشيد ذکر منبع نشد....

خواهش ميکنم...خودم نوشتم ولي نميدونم احتمالن عاريتي از جايي باشد...نميدونم کجا...چون اينا تکيه کلامي بيش نيستند....خواهش ميکنم...لازم به ذکر نيست اين کلمات بي جان...تشکر از شما که باهنرتون جان داديد بهشون.

:D خب براي هرکي بود من به نيابت از همون طرف شمارو حلال ميکنم دي: من و بقيه نداريم کههههههه

بزرگواريد...

جدا که مرحبا به سراينده....بسيار زيبا بيان فرمودند

سيما جان قبول:)

آواي روستا بزرگوار منظورتون مصرع اول بود يا بقيه ش؟؟؟!:)

خب براي هرکي بود من به نيابت از همون طرف شمارو حلال ميکنم دي: من و بقيه نداريم کههههههه - نگهبان?? *مــــــــــــــوافقم:)*

البته يه کم داره :) بين آقايون و خانم ها داره:)

موافقت منم به عنوان يک انسان بود، فراتر از جنسيت...

عجب! نکته سنجي نفرمايين جناب رهايي... اين مزاح تذکري بود براي خانم نگهبان...

جواب من هم براي *دفع و دخل مقدر* بود چون احتمال داشت يکي ديگر اين مطلب را بخونه و اشکالي به ذهنش بيايد و جوابي طلب نمايد و اين جواب من براي پرسش هاي در تقدير ديگران بود نه جواب مزاح دوستانه شما خواهران بزرگوار... والبته اعجاب شما را هم جواب ميدهد اين دفع و دخل مقدرگونه ي من...!

يه کم زير ديپلم بفرماييد ما هم متوجه بشيم:)

التماس دعا...توضيح کافي دادم.4خط...

مشکل از ماست که اصول کافي نمي دانيم:(

به چه مي خندين بانو؟؟

:) موقع نوشتن نوشته بودم کافي و وافي گفتم اين خواهر بزرگوار از بس نقطه سنجه ميره روي اين دو کتاب نفيس اين بود وافي را حذف کردم و ته فکرم اومد که اصول کافي را مينويسيد (قسم نميخورم) که همون شد...گاه انسانها چقد مثل هم فکر ميکنند!؟ولي من قصدم جسارت و يا ناراحت کردن شما نبود.حلال کنيد.

اصول کافي

عجب!اين متاسفانه از تبحر حاضرجوابي افراد هست نه تشابه فکر دو نفر... بزرگواريد./سميه خواهري:)

درسته...حيف است جدال احسن به مراء( جدال بي نتيجه) کشده شود. حلال کنيد.

خواهر بزرگوار سميه خانم....الوافي براي فيض کاشاني و الکافي(اصول کافي) براي شيخ کليني است .

آقا من اينجا هيچ کاره ام همه کاره خانم قافيه بارانه :)

اين فقط جهت اطلاع بود.ببخشيد.

ممنون از مشارکت همه ي بزرگواران...

عكس و شعر 20 بودن آجي@};-

لطف شما هم هميشه بيسته:)@};-

چه تماشايي اخه؟! اي بابا :)

ربيع القلوب بزرگوار از اون تماشاها:)

سلام . زيبا بود ولي ربط صدف را به برگ و زلف متوجه نشدم . در يك مصرع بايد كلمات مراعات داشته باشند ، اينجا اگر ربطي هم تعريف شود خيلي بعيد و دور از ذهن است در حالي كه مخاطب نبايد براي درك شعر دست و پا بزند !

خيلي هم دور از ذهن نيست بزرگوار:)/البته اونقدر روان که مد نظر شماست هنر ميخواد که بنده ندارم:)

سلام@};-