پيام
+
سلام
بچه اي پشت در يکي از واحدها
از ته دل و باسوز گريه ميکنه و ميگه:
مامان تو رو خدا منو ببخش! :(
مامانش در رو باز نميکنه :(
نمي دونم جريان چيه ولي عواطف مادرانه
نبايد اجازه بده يه بچه کوچک سه ساله
اينطوري بيقراري کنه :(

*ابرار*
94/3/13
قافيه باران
شرايط اصلا برام قابل تحمل نيست :(
هما بانو
عزيزم ..:)
ناموس خدا.
شما مثلا حزب الهي ها چرا اينقد ب کار ديگران سرک ميکشيد!!!
هما بانو
ببخشيد.. خانم قافيه باران به کار ديگرون سرک نکشيده بودند .. چيزي رو که با چشم ديده بودند بيان کردند .. حرفشون هم کاملا منطق و صحيح و بدون احساسي است ..
مظلوم مقتدر
هر کس منکري را ببيند وبا قلب وچشم وزبان آنرا انکار نکند مرده اي بيش نيست. حضرت علي عليه السلام داستان امروز خيلي از روشنفکرهاست که ميگن تو کار ديگران دخالت نکنيد
غزل صداقت
آخي..:(
قافيه باران
ناموس خدا بزرگوار اولا همونطور که خواهرم هما گفتند بنده شاهد جريان بودم شما جايي چنين صحنه اي ببينين حداقل قلبا متاثر نمي شين؟؟ ثانيا اين نکته رو براي اين عرض کردم که مادر مظهر لطف و مهرباني الهي هست... محبت رو فرزندان در دامن مادر ياد مي گيرند مادر بايد رافت داشته باشه بخصوص در قبال دختربچه ها که در روايات هم بسيار تاکيد شده...
قافيه باران
ثالثا دلم از اين شکست که بچه سه ساله عمق خطاش مگه چقدره که قابل بخشش نباشه ... رابعا اگه به امثال بنده ميگن حزب اللهي من در مقابل همه ي مصداقهاي اين امر شرمنده ام....
*مهاجر*
احتمالا مامانش بهانه کرده بچه رو يه مدتي بيرون نگه داره
سنگ صبور
آخي.....
قافيه باران
:(
نور الزهراء
سلام . شمام آپارتمان مي شينين (آيکن فضولي و منحرف کردن فيد) دي:
قافيه باران
بله:)
||عليرضا خان||
خب مي رفتين دنبال صدا ... نرفتين ؟؟؟ :|
نور الزهراء
خونه ي ويلاي خوبه ..... دي:
قافيه باران
بچه اي که محل توجهش مادر هست با هيچ کس و هيچ چيز ديگه آروم نميشه... :(
نور الزهراء
يکي از آشنايان مي گفتن که : يه خانمي بچه ي 3 ساله اش رو انداخته تو دستشويي و لامپ و خاموش کرده .بچه 7-8 ساله بود هنوووووز لکنت زبان داشت. اين کارها خيلي خطرناکه و روح بچه ها رو آزار ميده .
قافيه باران
خونه ويلايي اصفهان :) قزوين همين خونه خوبه :)
قافيه باران
خانم نورالزهرا اين ديگه مادر نيست خيلي محترمانش ناظمه ....
نور الزهراء
خونه ويلايي تو کندر خوبه. دي:
نور الزهراء
ناظم هم اين رفتار رو با بچه هاي کوچيک نداره.
||عليرضا خان||
نگفتيم بريد آرومش کنيد ... سعي ميکرديد مادرشونو متقاعد مي کرديد براي اروم کردن دختر کوچولو
*هوم سپيد*
اي جانم، اشکاشو ببين
قافيه باران
جناب عليرضا خان صداي همه همسايه ها در اومد... مامانش خيلي سرسخت بود :(
قافيه باران
تازه در همين حد هم دقت نفرمودين ميفرماين ما دخالت در کار ديگران مي کنيم؟
عليرضااحساني نيا
عليک السلام...