سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

92/6/30
2:49 ع

مهمان همیشه نگاهم آقا
برگرد همه پشت و پناهم آقا

صدها غزل نگفته در تقدیر است
بی تو همه شب قرین آهم آقا

فرمان بده بیستون جان را بکنیم
فرهاد صفت چشم به راهم آقا!

عشقم همه دیدار گل روی شماست
هیهات اگر جز این بخواهم آقا!



1390


89/12/19
8:26 ع

توی دوران دانشجویی بیشترین دوستان صمیمی من از بین بچه های علوم سیاسی بودن...بخصوص یکی از اون ها که اهل کرمانشاه و کرد بود ...مادو نفر خیلی به هم علاقه داشتیم تا جایی که شهره ی خوابگاه شده بودیم...دوستی ما هنوز هم ادامه داره....سال آخر دانشجویی با اصرار دوستم رفتم کرمانشاه(البته بعد از اون سفر من بارها رفتم کرمانشاه)...جدا که شهر زیباییه...فصل اردیبهشت بود... درسمون تموم شده بود...بچه های همکلاسی دوستم برای اردوی پایانی کلاسشون اومده بودن کرمانشاه...(این دوست من هیچ وقت توی اردوهای کلاسیشون شرکت نمیکرد...آخه اردوها مختلط بود و ایشون خوشش نمیومد....(اینم از حسن رفاقت باماست دیگه..دیییی) یه روز که نشسته بودیم و گرم صحبت بودیم یکی از همکلاسیهاش زنگ زد و گفت:فلانی ما بعد از ظهر بیستونیم ..توهم بیا حداقل نصف روز با هم باشیم...دوستم که مایل نبود تو اردوشون باشه ...بهانه آورد که فلانی(یعنی من)اومده خونه مون و من نمیتونم بیام...بچه ها که فهمیدن منم کرمانشاهم و از طرفی با هم رفاقت زیادی داشتیم اصرار کردن که حالا که اینطوریه حتما باید با هم بیاید....دوستم به من گفت نظر تو چیه؟؟منم از اونجایی که خبر داشتم یه سری عناصر مجهول الهویه دیگه هم باهاشونن مخالفت کردم گفتم من نمیام تو برو من میمونم پیش مامان...شاید هم با بچه ها رفتیم پارک کوهستان...مزار شهدای گمنام....ایشون قبول نکرد و به هر طریقی بود منو راضی کرد که باهاشون برم....(یواشکی این نکته رو بگم که هر چه خانم های همکلاسی دوستم با من صمیمی بودن آقایون به شدت از حضور من واهمه داشتن و حساب میبردن علتش هم اینه که از این بچه های سوسوله خرابکار بودن از اونایی که راحت پشت تریبون دانشگاه حرف میزدن و نظام و...رو به قول خودشون زیر سوال میبردن...منم که ماشالا کم نمیاوردم که...البته مستقیما با آقایون صحبت نمیکردم ولی اونا میدونستن که حرفایی که تو اون جلسات زده میشه از کجاست!!!...تازه از اینکه خانمهای مذهبی هیچ وقت بهشون بها نمیدادن و باهاشون همکلام نمیشدن حرصشون در میومد!)خلاصه حساب کنین یه تیپ خفن مذهبی راه افتادیم رفتیم بیستون...بچه ها و استاد به گرمی از ما استقبال کردن...بخصوص استاد و بازار صحبت گرم شد و حرف کشیده شد به جریان شیرین و فرهاد که یه دفعه استاد برگشت طرف دوستم و گفت :راستی خانم ....قبر شیرین کجاست؟؟؟...من که تو جمع خانما حسابی شرایط از دستم در رفته بود قبل از اینکه دوستم حرفی بزنه باصدای بلند گفتم:خب معلومه استاد تو قلب فرهاد!!!!!!!! ...حرف من هنوز تموم نشده بود که عناصر ذکور اردو مثل گروهان به خطی که فرمان عقب گرد خورده باشن همزمان برگشتن به طرف من و با هم گفتن:کجا؟؟؟!!!... چشمتون روز بد نبینه...انقدر هول کرده بودم که....ولی برای اینکه جلوی پسرا کم نیارم با طمأنینه و آرام و با مخاطب قرار دادن استاد ادامه دادم....استاد وقتی خبر کذب مرگ شیرین به فرهاد رسید و فرهاد از بالای بیستون سقوط کرد و............


پیام رسان

+ اگه کسی دنبال خبر میگرده بهش بگین: عشق داره برمیگرده



+ صبح آمد و عاشقانه های بهار زمستان نگاهم را پر کرد از شیوه ی قشنگ شکوفه های تازه عشق و من روی جاده تنهایی دلم نقش وفاداری شاخه های غزل را آبیاری کردم سلام و هزار سپاس به مهربانی دلهایی که تا همیشه نبودنم مرا از اندیشه پاکشان رها نکردند....



+ عرض کردم بابا روی تخت دراز بکشین زمین سخته براتون همش پا میشین میشینین اذیت میشین گفتن من اینجوری راحت ترم تخت برای آدماییه که خیلی مریضن گفتم به خاطر من بابا... اینجوری راحت تر با هم حرف میزنیم منم گوشه تخت میشینم با هم حرف می زنیم گفتن مگه اینجا بهشته که رو تخت روبروی هم بنشینیم و حرف بزنیم بوسیدمشون و گفتم بابا شما بپذیرین اینجا رو براتون بهشت می کنم محبت کردن و گفتن : ان شاء الله اون دنیا!



+ *خاطرات پدر* با هم تلفنی صحبت کردیم معلوم بود به زور دارن صحبت می کنن که من نگران حالشون نباشم گفتم بابا فداتون بشم نبینم مریض باشین ها بابای من خوب باشن ان شاء الله گفتن خدا رحمت کنه مادرتون رو خندیدم و گفتم بابا وسط عواطف من یاد مامان افتادین گفتن:محبت شما به من رو مدیون تربیت مادرتون هستم. . . خوش به حال مادرم که انقدر مورد تحسین همسرشون بودن...



+ سلام به همه بزرگواران پارسی خدمت رسیدم تا صمیمانه از لطف همه خوبان که با ارسال پیام و همدردی، تسلای خاطر اینجانب در غم از دست دادن پدر عزیزم بودند کمال تشکر رو داشته باشم ... خدا به همه شما عزیزان عمر با برکت و با عزت بده ان شاء الله به شادی جبران کنم لطفتون رو...



+ با این همه شلوغی این خونه سوت و کوره/ راه تموم دنیا تا دیدن تو دوره :-( پدرم فردا در میان هیئت عزاداران حسینی مسیر همیشگی حرکت هیئت بامداحی هاشون رو تشییع میشن.... خدایا صبر زینبی عطا کن :-(

+ سلام عزاداری ها قبول....چندوقتی است پدرم پیرغلام امام حسین علیه السلام در بیمارستان بستری و حال نامساعدی دارند.... امیدوارم مثل همیشه مارو از دعای خیر فراموش نفرمایین

+ سلام امشب سالگرد مادرم هست.... درست ساعت دو برای همیشه خوب شدن... تلخ ترین شب عمر من :-(

+ وقتی ابرها بی تو از سفر بر میگردند چشمشان که به دلم می افتد بغضشان بارانی می شود... این باران محصول انتظار من است و دوباره ی نیامدنت...!!! . . امروز قزوین بارانی است!



+ سلام حلول ماه برکت و رحمت ماه عاشقی و الفت بر شاکران خوان نعمت مبارک باد



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
عشق ، خدا ، غزل ، انتظار ، مادر ، نگاه ، نماز ، نذر ، علی ، ایمان ، اشک ، تنهایی ، تقدیر ، رضا ، خاطره ، زینب(س) ، شوق ، سجده ، سخاوت ، صبر ، صبوری ، غم ، طراوت ، عابدینی ، سراب ، اشک ، چشم ، تشنه ، چشمه ، حرم ، بیستون ، تابش ، ادعا ، أم یجیب ، اسیر ، آب ، آواره ، ام یجیب ، بدرود ، بهانه ، عطش ، قوم ، قیام ، غروب ، قنوت ، مرد ، مست ، معامله ، ملکوت ، ناز ، موج ، هل اتی ، یعقوب ، رسول ، یعیر ، یهودی ، کافر ، کبوتر ، کجایی ، کرامت ، کربلا ، کلمات فقیر ، کمبود ، کودک ، هلهله ، همسایه ، هنگ ، هور ، هیهات ، هیهات من الذله ، واژه ، واعتصموا ، وضو ، وعده ، ولادت ، یا مولاتی ، یابنی ، یاس ، یاقوت ، یعتصم ، موزون ، موسم ، موسی جعفر ، میخکوب ، ناترازی ، نردبان ، نرگس ، نرید ، نسیم ، نصیحت ، نمک ، نی ، نیاز ، نیزه ، هبوط ، هدی ، ناز_قیمت ، نافه ی غم ، نامردی ، نان ، ناهی ، نبرد ، نجاة ، منتقم ، منکر ، مهتاب ، مهربانی ، معرفت ، معروف ، معشوق ، مفسر ، مفسرکربلا ، مقیم طور ، مستسقیان ، مستعار ، مسلمان ، مسیح ، مسیحی ، مشرق ، مشک ، مصحف ، مضمون ، مظلومه ، مردم ، مرکب ، مرهم ، مزار ، مژده ، مسافر ، قول ، غرور ، کارکرد بدن ، کاروان کربلا ، کفر ، کلاس اولی ، کلمات ، کنگره ، کوچه های بنی هاشم ، کوفه ، گبر ، گداختن ، گداخته ، گدازه ، گریه ، گل سرخ ، گلچین ، گلوپاره ، گنجشک ، گونه های فرشته ها ، گیتار ، لاک پشت ، لاله ، لایعقل ، لب تشنه ، لتسکنوا ، لقمان ، لنگ ، لهجه ، لیلا ، عطشناک ، عقرب ، عقیده ، عقیله بنی هاشم ، علامه طباطبایی ، عمه سادات ، عناصر ذکور ، عهد ، عهد شیرین ، عیدی ، مادیات ، مارأیت الا جمیلا ، ماه ، مبعث ، مبهوت ، متهم ، مجنون ، محبت ، محبوب ، محرم ، محک ، مدرسه ، مذاب ، مرثیه ، بهشت جهنم غذا ، بومی ، بی ریا ، بی نصیب ، بیابان ، بیت آقا ، بیخیال ، برگ گل ، بصیر بودن ، بغداد ، بقیع ، بلا ، بنفشه جاده ، بهار ، امام باقر ، امام جواد ، امام زمان ، امامزاده حسین ، امانت ، امضای بیست ، امید ، انباشته ها ، باغ قرآن ، بانو ، باور ، بخت جوان ، بدرقه ، اندیشه ، انسان ، انما یرید... ، اهالی انتظار ، ایاز ، ایجاز ، آواز ، آیه امید ، آیه ی قالوا...بلی ، آیینه ، ابهت ، احترام ، احلی ، آب وقرآن ، آبی آسمون ، آدمها ، آدینه ، آرامش روانی ، آرامشگر ، آرزوها ، آشوب ، اسیر دنیا ، آمر ، آه ، اذان ، اذن ، ارادت ، استاد ، استسقا ، استضعفوا ، اعتدال ، اعتماد ، اعجاز ، افسانه کهن ، التماس ، التهاب ، اللیل ، الماس ، الی اللقاء ، تب ، تپش ، تخلص ، تذکره ، تربیت ، تردید ، ترسا ، تریبون ، تسبیح ، تسبیحگو ، تسلیم ، بیسوادی ، بیقراری ، بیگانه ، پرده ، پرواز ، پروانه ، پشت و پناه ، پوسیده ، پیاله ی علیک ، پیر ، پیراهن ، پیغامبر ، پیغمبر ، تهذیب نفس ، توسل ، توکل ، تکبیرساز ، ثقلین ، جامعه ، جانشین ، جمعیت ، جمیعا ، جناح ، جنگ ، جنوب ، جهل مرکب ، جوانی ، جولان ، حسن(ع) ، حسین ، حسین(ع) ، حضرت علی ، حضور سبز ، حق ، حکومت ، حواریون ، حوصله ، حیلت ، حکمت ، چکه ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ