سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

89/9/1
1:22 ص

           

         گنجشک حبس لانه ی تقدیر میشوم!           

جرم است لیکن از دل خود سیر میشوم!

این بار هم جوانی من مفت چنگ عشق   

من عاقبت به خاطر تو پیر می شوم!!



89/8/30
1:33 ع

کلمات فقیرند....عنوانها پوسیده اند...لای انباشته های فراموشی ما....

نمیدانم چه شد که دل بستیم به اسمها ....به عنوانها ....به خاطره ها....

و باور کردیم که هر چه زمان بگذرد ما به آنچه بدان خوانده میشویم وفادارتر خواهیم بود

نمیدانم چه شد که روی محبت آدمها چفت شدیم و قفل اعتیادمان به اسم مستعار و دوست داشتنی مان محکم تر شد!

اکنون این سکوت تلنگر محکمی است برای خروج از آن همه توهم سنگین....

ما حتی واقعیت زندگی مان را به خیال کلمات گره می زنیم

ما حتی پشت پنجره ی امید فقط حرفهای دلبخواهمان را رصد می کنیمو چهره های مطلوبمان را می بینیم

....حال آنکه آنها از تو میگذرند....مثل عابری از کنار عابری دیگر.....

آنها حتی فراموش میکنند تو یک روز همه ی عنوان آرزو شده ی آنها بودی!

راستی وقتی همه فراموش میکتتد ....تو چرا نمیتوانی؟؟؟؟

هر وقت فکر میکنم میسوزم به پای این که من چقدر واژه ها را در دلم عمق داده ام ....

و چقدر این کلمات ریشه دوانده اندتا اینکه جدایی آنها دلم را نابود میکند!!!!

کاش من هم مثل یکی از همانها.....یادم میرفت و اکنون برای واژه ها دلتنگی نمیکردم!!!



89/8/12
11:16 ع

روزگاری چشمها بیدار بود        شاعر آدینه ی دیدار بود
 
روزگاری غرق مستی می شدیم   شهره ی دیوان هستی می شدیم

جبهه بود و جنگ بود و نور بود    سرزمین مردخیز هور بود
جنگ بود و سنگر و یاد خدا        گریه های نیمه شبها و دعا

خاکریز و دیده بانی موج درد      خاطرات روزهای سرخ وزرد
سنگری بود و هزاران قلب پاک     افتخار مهدی روحی فداک

رفت و آمدهایمان تلخی نداشت     جمع استثنا و یا برخی نداشت
با بسیجیها عطش جان میگرفت    کفر هم دستور ایمان میگرفت

با بسیجیها شرر ابهام داشت        زندگی تسبیحگوی تام داشت
عشق هم مبهوت میشد در زمین    وقت خوابیدن به جرأت روی مین

قلبها با قلبها پیوند داشت             وقت حمله چشمها لبخند داشت
آبی ایثارمان خون رنگ بود        خوابمان تعبیر شور جنگ بود

شعله ی ایمانمان سر می کشید      عشق در هر خانه ای پر می کشید
هرکلامی احترامی خاص داشت     دوستیها محور اخلاص داشت

هدیه هامان عطر ناب یاس بود     مهربانی قیمت الماس بود
خواب مادر در پسر تعبیر داشت   هر جوانی پختگی پیر داشت

از پدر ارث شهامت میگرفت      حب ایثار و شهادت میگرفت
هفت شهر عشق هم آباد بود        در اسارت هم جوان آزاد بود

سبز می شد سرخی خون شهید     برسر دروازه ی شهر امید
عشقها باهم برابر می شدند         ترک و کردش هم برادر می شدند

الغرض دیگر تب پرواز نیست     ختم کردن را غم آغاز نیست
پس چرا دیگر نیامد بوی سیب      ناله های زخمی ام یجیب

ما که روزی حاج همت داشتیم     با هم عشق و شور و الفت داشتیم
چلچراغ قلبمان یاد امام             باکری ،خرازی آن حب تمام

جنس کاوه آهن و فولاد بود         عشق در باغ زمین آباد بود
هر غزل رنگ شهادت میگرفت    قلبها بوی رفاقت میگرفت

ما که روزی از وفا دم میزدیم     از صداقت از صفا دم میزدیم
پس چه شد لبخند معنایش گذشت   خاکریز عشق هم بی رنگ گشت

دیگر از یارن شب حرفی نشد    از توسل بین تب حرفی نشد
ما که یک دنیای بیحد داشتیم       تا خدا پیوند ممتد داشتیم

ازچه دور افتاده ایم از آسمان     حاصلی دیگر ندارد جانمان؟؟
پس چرا دل جنس خرازی نشد    اهل ایمان یار پروازی نشد؟؟

ما گناه آدم و حوا شدیم            سهم آب وآتش دنیا شدیم؟؟
قلبهامان هم مثال سنگ گشت     دست خط لاله ها کمرنگ گشت!!!


89/8/12
12:28 ص

صدای پای تو آمد ....
به خانواده ی عشق سلام خواهم داد....
و هر عبور تو را عاشقانه خواهم خواند:
 
سوار آبی دیدار!
برای خاطر تفسیر رنگ خون برگرد...


89/8/11
11:42 ع

امشب انگار خدا رو گونه های فرشته هاش تلنگر زده ...شرشر اشکای فرشته ها چهره ی طبیعت رو میشوره ...

ودل آفتابیم دنبال رنگین کمون نگاه قشنگ خداتا انتهای افق خیره میمونه ...

امشب ستاره ها مهمون غزلای خدان و پشت ماه ،قرصه به لبخند قشنگ عشق...

واسه همینه که امشب آسمون بهونه ستاره هاشو نمیگیره و با نبود مهتابش میسازه ...

امشب رنگ عشق پاشیدن رو جاده های زمین که خیس ترنم عاشقانه ی ابراست....

نگاهم رو قشنگی اون پسربچه ای زوم شد که هر جایی ازدحام قطره های بارون یه برکه ی کوچولو براش ساخته بود تند تند وسط آبها پا می کوبید و با خنده های کودکانه اش تو دل همه نهال شوق میکاشت....

و....نگاهم دور زد به سمت پنجره آشنایی هام ...رو به مهمون همیشه گیتار به دست....

حالا فقط اوج گرفتن آواز من بود که میتونست سردی نواختن گیتارش رو با نوازش اشکای شادی گرم کنه ...

ومن آرام با نگاهم براش زمزمه کردم:

بیا لیلای من ...با چشمهات مجنون نوازی کن..

بیا زیبای من...باقفل قلب خسته بازی کن!!!!



89/8/9
8:32 ع

آنقدر بنفشه میکارم این سر مرز که جاده ی نگاهت پر شود از طراوت احساسم که یکپارچه شوق شده ام در ستایش نام زیبایت....مادر!

آنقدر بهانه میشوم که دلم آواره ی روزنه نگاهت شودوسرگردان ستاره ی پرفروغ چشمانت...

که پیوند منست این نگاه به جوشش عشق در ذرات هستی...

و چه عاشقانه دلم امشب مسیر حضور تورا آبیاری می کندوبرای بودنت شوری تازه می آفریند...

و خلاصه می شود در شوقی که چشمانم نذر طراوت دل تو کرده است!



89/8/9
8:14 ع

مولا جان!

اگر منم غلط انتظار پاکم کن

میان غربت و دوری و درد خاکم کن

فقط بیا که مزارم پر از بهار شود

دوباره خاطره ها پر ز عطر یار شود


89/8/8
12:14 ص

    دستی تکان بده دل تردید بشکند        

برشاخه دست هر که تو را چید بشکند

           نامردی است ولی فصل عاشقی        

  هر غنچه ای که حال مرا دید بشکند!!!!



89/8/7
11:54 ص

 

بیا غزل بسازیم....تغزل به تو بنشیند و تخلص به من....

بیا غزل بسازیم چشمهای تو مصداق و دلتنگی من مضمون....

بیا غزل بسازیم عشق سهم تو ،درد سهم من....

بیا غزل بسازیم تو تصویر باش من قالب...

بیا غزل بسازیم تو بهانه باش ،من شاعر...

تا بسوزاند همه ی صفحات تقدیر را، این هرم دلم بی تو!!!



89/8/5
6:51 ع

کجایی ماه من!

شب تار نگاه مرا برچین و تاریخ این چشمهای غریب را ورق بزن...پرکن این پیاله ی تردید را از در افشانی نگاه آتشینت....

و بر صبوری لحظه های من بتاز که سخت و دلخراش شده است....

کجایی ماه من!

 شیوه ی این افسانه کهنه را تغییر ده و بر تازگی داستان زندگی ام آغازی دوباره باش....

برچین این همه ناترازی را و خیال اندیشه ی پر امیدم را لباس واقعیت بپوشان ....


کجایی ماه من!

این روزها حرفها کوچه به کوچه و خانه به خانه دلم را می آزارد ومن تنها به پناه استوار تو دلخوش کرده ام....

من اطمینان دارم که تو سهم دلخستگی های منی....وکی می رسد آن لحظه ی موعود که جام نگاهم از مستی حضورت سرشار شود....

....بیا و انتظار را در لغت نامه ی دلم با واژه ی دیدار معامله کن ....

من کوچه های تنهایی ام را نیلوفر اشتیاق میکارم و از ستاره های چشمانم برایت نور قربانی می کنم ...

بیا بهانه من! دوباره خواب مرا عشق باران کن.....


پیام رسان

+ اگه کسی دنبال خبر میگرده بهش بگین: عشق داره برمیگرده



+ صبح آمد و عاشقانه های بهار زمستان نگاهم را پر کرد از شیوه ی قشنگ شکوفه های تازه عشق و من روی جاده تنهایی دلم نقش وفاداری شاخه های غزل را آبیاری کردم سلام و هزار سپاس به مهربانی دلهایی که تا همیشه نبودنم مرا از اندیشه پاکشان رها نکردند....



+ عرض کردم بابا روی تخت دراز بکشین زمین سخته براتون همش پا میشین میشینین اذیت میشین گفتن من اینجوری راحت ترم تخت برای آدماییه که خیلی مریضن گفتم به خاطر من بابا... اینجوری راحت تر با هم حرف میزنیم منم گوشه تخت میشینم با هم حرف می زنیم گفتن مگه اینجا بهشته که رو تخت روبروی هم بنشینیم و حرف بزنیم بوسیدمشون و گفتم بابا شما بپذیرین اینجا رو براتون بهشت می کنم محبت کردن و گفتن : ان شاء الله اون دنیا!



+ *خاطرات پدر* با هم تلفنی صحبت کردیم معلوم بود به زور دارن صحبت می کنن که من نگران حالشون نباشم گفتم بابا فداتون بشم نبینم مریض باشین ها بابای من خوب باشن ان شاء الله گفتن خدا رحمت کنه مادرتون رو خندیدم و گفتم بابا وسط عواطف من یاد مامان افتادین گفتن:محبت شما به من رو مدیون تربیت مادرتون هستم. . . خوش به حال مادرم که انقدر مورد تحسین همسرشون بودن...



+ سلام به همه بزرگواران پارسی خدمت رسیدم تا صمیمانه از لطف همه خوبان که با ارسال پیام و همدردی، تسلای خاطر اینجانب در غم از دست دادن پدر عزیزم بودند کمال تشکر رو داشته باشم ... خدا به همه شما عزیزان عمر با برکت و با عزت بده ان شاء الله به شادی جبران کنم لطفتون رو...



+ با این همه شلوغی این خونه سوت و کوره/ راه تموم دنیا تا دیدن تو دوره :-( پدرم فردا در میان هیئت عزاداران حسینی مسیر همیشگی حرکت هیئت بامداحی هاشون رو تشییع میشن.... خدایا صبر زینبی عطا کن :-(

+ سلام عزاداری ها قبول....چندوقتی است پدرم پیرغلام امام حسین علیه السلام در بیمارستان بستری و حال نامساعدی دارند.... امیدوارم مثل همیشه مارو از دعای خیر فراموش نفرمایین

+ سلام امشب سالگرد مادرم هست.... درست ساعت دو برای همیشه خوب شدن... تلخ ترین شب عمر من :-(

+ وقتی ابرها بی تو از سفر بر میگردند چشمشان که به دلم می افتد بغضشان بارانی می شود... این باران محصول انتظار من است و دوباره ی نیامدنت...!!! . . امروز قزوین بارانی است!



+ سلام حلول ماه برکت و رحمت ماه عاشقی و الفت بر شاکران خوان نعمت مبارک باد



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
عشق ، خدا ، غزل ، انتظار ، مادر ، نگاه ، نماز ، نذر ، علی ، ایمان ، اشک ، تنهایی ، تقدیر ، رضا ، خاطره ، زینب(س) ، شوق ، سجده ، سخاوت ، صبر ، صبوری ، غم ، طراوت ، عابدینی ، سراب ، اشک ، چشم ، تشنه ، چشمه ، حرم ، بیستون ، تابش ، ادعا ، أم یجیب ، اسیر ، آب ، آواره ، ام یجیب ، بدرود ، بهانه ، عطش ، قوم ، قیام ، غروب ، قنوت ، مرد ، مست ، معامله ، ملکوت ، ناز ، موج ، هل اتی ، یعقوب ، رسول ، یعیر ، یهودی ، کافر ، کبوتر ، کجایی ، کرامت ، کربلا ، کلمات فقیر ، کمبود ، کودک ، هلهله ، همسایه ، هنگ ، هور ، هیهات ، هیهات من الذله ، واژه ، واعتصموا ، وضو ، وعده ، ولادت ، یا مولاتی ، یابنی ، یاس ، یاقوت ، یعتصم ، موزون ، موسم ، موسی جعفر ، میخکوب ، ناترازی ، نردبان ، نرگس ، نرید ، نسیم ، نصیحت ، نمک ، نی ، نیاز ، نیزه ، هبوط ، هدی ، ناز_قیمت ، نافه ی غم ، نامردی ، نان ، ناهی ، نبرد ، نجاة ، منتقم ، منکر ، مهتاب ، مهربانی ، معرفت ، معروف ، معشوق ، مفسر ، مفسرکربلا ، مقیم طور ، مستسقیان ، مستعار ، مسلمان ، مسیح ، مسیحی ، مشرق ، مشک ، مصحف ، مضمون ، مظلومه ، مردم ، مرکب ، مرهم ، مزار ، مژده ، مسافر ، قول ، غرور ، کارکرد بدن ، کاروان کربلا ، کفر ، کلاس اولی ، کلمات ، کنگره ، کوچه های بنی هاشم ، کوفه ، گبر ، گداختن ، گداخته ، گدازه ، گریه ، گل سرخ ، گلچین ، گلوپاره ، گنجشک ، گونه های فرشته ها ، گیتار ، لاک پشت ، لاله ، لایعقل ، لب تشنه ، لتسکنوا ، لقمان ، لنگ ، لهجه ، لیلا ، عطشناک ، عقرب ، عقیده ، عقیله بنی هاشم ، علامه طباطبایی ، عمه سادات ، عناصر ذکور ، عهد ، عهد شیرین ، عیدی ، مادیات ، مارأیت الا جمیلا ، ماه ، مبعث ، مبهوت ، متهم ، مجنون ، محبت ، محبوب ، محرم ، محک ، مدرسه ، مذاب ، مرثیه ، بهشت جهنم غذا ، بومی ، بی ریا ، بی نصیب ، بیابان ، بیت آقا ، بیخیال ، برگ گل ، بصیر بودن ، بغداد ، بقیع ، بلا ، بنفشه جاده ، بهار ، امام باقر ، امام جواد ، امام زمان ، امامزاده حسین ، امانت ، امضای بیست ، امید ، انباشته ها ، باغ قرآن ، بانو ، باور ، بخت جوان ، بدرقه ، اندیشه ، انسان ، انما یرید... ، اهالی انتظار ، ایاز ، ایجاز ، آواز ، آیه امید ، آیه ی قالوا...بلی ، آیینه ، ابهت ، احترام ، احلی ، آب وقرآن ، آبی آسمون ، آدمها ، آدینه ، آرامش روانی ، آرامشگر ، آرزوها ، آشوب ، اسیر دنیا ، آمر ، آه ، اذان ، اذن ، ارادت ، استاد ، استسقا ، استضعفوا ، اعتدال ، اعتماد ، اعجاز ، افسانه کهن ، التماس ، التهاب ، اللیل ، الماس ، الی اللقاء ، تب ، تپش ، تخلص ، تذکره ، تربیت ، تردید ، ترسا ، تریبون ، تسبیح ، تسبیحگو ، تسلیم ، بیسوادی ، بیقراری ، بیگانه ، پرده ، پرواز ، پروانه ، پشت و پناه ، پوسیده ، پیاله ی علیک ، پیر ، پیراهن ، پیغامبر ، پیغمبر ، تهذیب نفس ، توسل ، توکل ، تکبیرساز ، ثقلین ، جامعه ، جانشین ، جمعیت ، جمیعا ، جناح ، جنگ ، جنوب ، جهل مرکب ، جوانی ، جولان ، حسن(ع) ، حسین ، حسین(ع) ، حضرت علی ، حضور سبز ، حق ، حکومت ، حواریون ، حوصله ، حیلت ، حکمت ، چکه ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ