صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

89/9/21
1:38 ع

زینب (س)،شیرزن تاریخ ولایت را در صحنه های صبوری و ایثار خلاصه کردن، بی معرفتی به ساحت پیغامبررسالت و ولایت است.... زینب (س) پرچمدار از ولایت تا ولایت و رسول معارف نورانی دین و شرافت و عزت است....زینب (س)از آن حادثه هولناک پابرجا ماند تا پرچم هیهات من الذله بر بام انتظار تشیع از جولان نیفتد تا شهادت و افتخار رنگ میرایی نگیرد تا شرافت و عزت با زخم و آه به سوگ نماند....

زینب (س)پابرجاماند تا ثقلین نبی مکرم اسلام در حادثه کربلا دفن نگردد و تاریخ از این حقیقت عظیم بی بهره نباشد ....عقیله بنی هاشم استوار ماند تا خون معنا بگیرد ...تا قیام عزت یابد....و دین جلوه ی تازه ی خویش را در بهترین جولان به نمایش گذارد که(مارأیت الاجمیلا)...

آری درخت پابرجای اسلام گاه صبوری می طلبد ...گاه به خون آبیاری می شود....

استخوان در گلو ،صلح و صبر،قیام و عطش یادگارهای گرانبهای موروثی زینب است که جامعه دینی را از رنگ و لعاب دنیاطلبی و دنیا فریبی به عرصه ی هیهات من الذله می کشاند....

پرتوی خورشید ولایت بعد از عاشورا باید از مشرق دل زینب (س)طلوع کند و شهادت نامه ی ایمان از گلوی دخت علی (ع) تلاوت گردد...که بانو خوب در التهاب سالهای کوفه نشینی دریافته بود که این نامردمان ، صیقل وجودشان در ننگ بی وفایی تقدیر شده است ... بانو خوب می دانست که شامه ی دنیا طلبی این دون صفتان جز خون نمی طلبد...

اورا باید رسول مفسر قرآن های برنیزه سرفراز نامید....باید تعبیر راستین آیه های متلألئ انوار ولایی کربلا نام نهاد ....زینب (س)را باید مصداق بارز (واستعینوا بالصبر و الصلوه....)دانست.... زینب (س) مفسر کربلاست و کربلا یعنی همه ی دین یعنی حقیقت ایمان یعنی مصداق زیبای عظمت عشق... کربلا یعنی امتداد تا خدا....یعنی یک شبه ره صد ساله پیمودن ...یعنی تصویر همه ی معنای ثقلین بر بالای نیزه ها .... یعنی جولان اقتدار دین در مقابل دنیا و زینب یعنی همه ی این معانی یعنی پیغامبر مفهوم آزادگی و آزاداندیشی....

 


89/9/17
9:48 ع

اصغر کوچک که به پرواز شد        موج نگاهش به عدو ناز شد

کودک شش ماهه بغل باز کرد        با پدرش درد دل آغاز کرد:

این یل شش ماهه قبول تو نیست؟!         مشق مرا می کنی امضای بیست؟!

....طرفه نگاه شه دلدادگان           .....عشق و صفای همه ی کودکان

دست پدر پشت و پناه پسر          مرتبه ای داد به بالای سر

تا که عدو کودک سرباز دید            مستی و عشق و تب پرواز دید

برق کمانخانه ی صیاد زد             تیر سه شعبه  به خدا داد زد!!!

خاطره ی تلخ پدر جان گرفت          دست به زانو چو یتیمان گرفت

...شمع صغیرم ز چه آتش شدی       در صدد تیر نگاهش شدی؟!!

فکر نکردی به چه رویی پدر         باغ گلش را بدهد این خبر؟؟!

......ساعتی بگذشت به مادر ولی               هیچ نیامد خبری از علی

دست به دامان ولی اش گرفت            تا خبر از داغ علی اش گرفت

خسته و بیمار کناری نشست             شیشه ی احساس وجودش شکست

خیمه و قنداقه و گهواره ای          خاطره ی تلخ گلو پاره ای

دست به قنداقه ی پر خون گرفت           واژه به واژه تب مجنون گرفت

باغ گلم چشم ترم را ببین               این نگه در به درم را ببین

از چه شکستی همه ی باورم!           مرهم زخم دل بی یاورم

رحم بر این مادر تنها نبود                  کوزه ی دل......جای تو دریا نبود؟!

کودک من تلخ نگاهم مکن               این همه پر ناله و آهم مکن

از چه نگاهت کم و محزون شده          قلب تو هم غنچه ی من خون شده؟!!

کی به گلویت زده تیر جفا            بامن دلخسته نکردی وفا؟!

کی به دلم شور شقایق نوشت             کودک شش ماهه ی عاشق نوشت؟؟!!

شعله زدی بر دل زارم علی !             خنده مکن دار و ندارم علی !

چشم مپوشان و به رویم مخند            راه به روی دل مادر مبند

بعد تو در باغ دلم عشق نیست           بعد تو هم درد من زار کیست؟؟

بعد تو یک قطره ز آبم مپرس            از دل پر درد خرابم مپرس!!


89/9/17
10:25 ص

ای عشق بسوزان عطش لبها را    

ای ناله مجو قفل دل مولا را

ای بخت در این سیر أخا گرد فرات    

 سالم برسان دست حسین(ع) سقا را


عطش ، سقا ،
  

89/9/15
11:26 ع

عمه سادات دلش خون شده               دیگر از این ثانیه مجنون شده

وای...اگر حرف جدایی شود             با دل زینب چه جفایی شود

گرد حریم حرم یار گشت                 محرم غمخانه ی دیدار گشت

زینب و این خیمه و این سوز و آه         وای .... حسین و عطش این نگاه!

خیمه پر از شعله ی ماتم شده          چشم دو معشوق پر از غم شده

ای همه ی شعله ی احساس من            گو چه رود بر سر عباس من

غربت و دوریت مرا می کشد             شام صبوریت مرا می کشد

هست ترین هستی زینب بمان                جام می و مستی زینب بمان

پور علی فاطمه را نور عین                عشق حسن معنی زینب حسین!

قفل دل ریش مرا باز کن                   درد دلت را به من ابراز کن

شمع ولایت به سخن لب گشود             با نگهش غم ز دل او زدود:

ای همه پروانه ی شمع ولا                معرفت آیه ی قالوا.....بلی

وقت محک خوردن ایمان شده              شام بلا رفتن قرآن شده

آل رسول و سفر بی حبیب                بر سر نی رفتن أم یجیب

کودک شش ماهه و آن سرنوشت  قدرت دستان که خواهد نوشت؟؟!!!

دست خدایی ابوالفضل من                 باور کس هست بیفتد زتن؟!!

..........

.........

ابیات نیمه تمامند امیدوارم به دعای دوستان کامل بشه!

 


89/9/7
7:32 ع

اندکی دیگر آخرین فصل عشقنامه ی زینب (س)در کنگره ی آزادمنشی تاریخ نگاشته می شود...

اندکی دیگر بنیان زیبانگری زینب(س)آشکار می گردد ....

آری اندکی دیگر در آسمان نگاهش هفتاد و دو مصحف سربریده تلألو می یابند!!!!

تا شام تا شهر بلا راهی نمانده

تا ناله های بی امان آهی نمانده

ای منتقم برگرد عمه باورش نیست

در ساحت این آسمان ماهی نمانده!!!


89/9/7
7:13 ع

تیر بر مشک دلش آمد پدید

چشمهایش سوره ی الماس شد

خواست مولا را بخواند با غرور

در کلامش یا أخا احساس شد

چرخشی آن سوی شط تا خط عشق

درسهای عاشقی اش پاس شد

لب گشود و تا مدینه دل سرود

آخرین مرز نگاهش یاس شد

کنج شط عشق استسقا گرفت

آب هم لب تشنه ی عباس شد!!!!



89/9/2
6:19 ع

سلام....

...نه فقط از اون سلامهایی که رنگ عشق و صفا و محبت توش موج میزنه....

از اون سلامهایی که موج دلتنگی توش طغیان کرده و اشک تنهایی توش فریاد میکنه....

از اون سلامهایی....

 که فقط حضور تورو طلب می کنه وبا نگاه تو آروم میگیره...

از اون سلامهایی...

 که هر حرفش مثنوی صد من اشتیاقه....

....و...این سلامها کی تو پیاله ی علیک تو انعکاس پیدا میکنه؟؟؟

کی نگاه آشنات کوچه زندگی منو معطر میکنه؟؟؟

آشنای من!

....توی کدوم میدون پرچم حضور تو جولان داره که طیاره نگاهم رو هزار بار به دورش بچرخونم ....

کجا شور عبور تو جریان داره تا همه ی سلولهای وجودم رو شقایق بکارم و سنگفرش قدمهای پر ابهتت کنم؟؟؟

آقا جان کجایی؟؟؟

 کجایی عزیز؟؟؟چه میشود خواسته ی من به حضورت اجابت شود؟؟؟

چه میشود ....

(که تو به من برسی من به هر چه میخواهم؟؟؟؟)


89/9/1
9:21 ع

همه خوابیده اند و من تسبیح نگاه تو را بر میدارم ...

و تا پاسی از شب دانه به دانه ،ستاره های چشمانت را بوسه باران می کنم

و چقدر خوب است وقتی در پشت شیشه چشمان من فقط قامت استوار توست....

وقتی تو تمام روزگار مرا در سیطره حضور خود داری...

حجم عبور تو که وسعت می گیرد نامرادی های اهل زمین در دلم خوار می شود ....

ای کاش همچنان پشت شیشه تقدیر من بمانی .....با همان سادگی بی آلایش دلت!


89/9/1
8:49 ع

نسیم صبح صادق عشق!

وزیدن آغاز کن و قلب تشنه ی مرا آبیاری نما....

بیا و مصداق پاک صبوری جان من باش....

مهربانم! بشتاب ....پابه پای ابری شبهای تار نگاه من....

بشتاب و طلوع کن در صبح ساده ی خواسته ی من....

بشتاب برای روزنه ی سرد تلخیها....

این ناطرازیها را تو درمان کن ای مسیحای خاموش حواریون چشمهایم!

چقدر تلخ است که من حضورت را میدانم و می فهمم و دیگران به دنبال جانشین بی دلیل توأند....

چقدر به حس من می تازد این حرفها.....

خسته ام ...ابرها! این بار را نذر دلتنگی من ببارید.....


 


89/9/1
5:22 ع

 

آقا جان!

أم یجیب های دلم را جواب کن

فولاد قلب سخت مرا هم مذاب کن


در عاشقانه ترین عهد زندگی

روی حضور سبز دل من حساب کن!


پیام رسان

+ اگه کسی دنبال خبر میگرده بهش بگین: عشق داره برمیگرده



+ صبح آمد و عاشقانه های بهار زمستان نگاهم را پر کرد از شیوه ی قشنگ شکوفه های تازه عشق و من روی جاده تنهایی دلم نقش وفاداری شاخه های غزل را آبیاری کردم سلام و هزار سپاس به مهربانی دلهایی که تا همیشه نبودنم مرا از اندیشه پاکشان رها نکردند....



+ عرض کردم بابا روی تخت دراز بکشین زمین سخته براتون همش پا میشین میشینین اذیت میشین گفتن من اینجوری راحت ترم تخت برای آدماییه که خیلی مریضن گفتم به خاطر من بابا... اینجوری راحت تر با هم حرف میزنیم منم گوشه تخت میشینم با هم حرف می زنیم گفتن مگه اینجا بهشته که رو تخت روبروی هم بنشینیم و حرف بزنیم بوسیدمشون و گفتم بابا شما بپذیرین اینجا رو براتون بهشت می کنم محبت کردن و گفتن : ان شاء الله اون دنیا!



+ *خاطرات پدر* با هم تلفنی صحبت کردیم معلوم بود به زور دارن صحبت می کنن که من نگران حالشون نباشم گفتم بابا فداتون بشم نبینم مریض باشین ها بابای من خوب باشن ان شاء الله گفتن خدا رحمت کنه مادرتون رو خندیدم و گفتم بابا وسط عواطف من یاد مامان افتادین گفتن:محبت شما به من رو مدیون تربیت مادرتون هستم. . . خوش به حال مادرم که انقدر مورد تحسین همسرشون بودن...



+ سلام به همه بزرگواران پارسی خدمت رسیدم تا صمیمانه از لطف همه خوبان که با ارسال پیام و همدردی، تسلای خاطر اینجانب در غم از دست دادن پدر عزیزم بودند کمال تشکر رو داشته باشم ... خدا به همه شما عزیزان عمر با برکت و با عزت بده ان شاء الله به شادی جبران کنم لطفتون رو...



+ با این همه شلوغی این خونه سوت و کوره/ راه تموم دنیا تا دیدن تو دوره :-( پدرم فردا در میان هیئت عزاداران حسینی مسیر همیشگی حرکت هیئت بامداحی هاشون رو تشییع میشن.... خدایا صبر زینبی عطا کن :-(

+ سلام عزاداری ها قبول....چندوقتی است پدرم پیرغلام امام حسین علیه السلام در بیمارستان بستری و حال نامساعدی دارند.... امیدوارم مثل همیشه مارو از دعای خیر فراموش نفرمایین

+ سلام امشب سالگرد مادرم هست.... درست ساعت دو برای همیشه خوب شدن... تلخ ترین شب عمر من :-(

+ وقتی ابرها بی تو از سفر بر میگردند چشمشان که به دلم می افتد بغضشان بارانی می شود... این باران محصول انتظار من است و دوباره ی نیامدنت...!!! . . امروز قزوین بارانی است!



+ سلام حلول ماه برکت و رحمت ماه عاشقی و الفت بر شاکران خوان نعمت مبارک باد



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
عشق ، خدا ، غزل ، انتظار ، مادر ، نگاه ، نماز ، نذر ، علی ، ایمان ، اشک ، تنهایی ، تقدیر ، رضا ، خاطره ، زینب(س) ، شوق ، سجده ، سخاوت ، صبر ، صبوری ، غم ، طراوت ، عابدینی ، سراب ، اشک ، چشم ، تشنه ، چشمه ، حرم ، بیستون ، تابش ، ادعا ، أم یجیب ، اسیر ، آب ، آواره ، ام یجیب ، بدرود ، بهانه ، عطش ، قوم ، قیام ، غروب ، قنوت ، مرد ، مست ، معامله ، ملکوت ، ناز ، موج ، هل اتی ، یعقوب ، رسول ، یعیر ، یهودی ، کافر ، کبوتر ، کجایی ، کرامت ، کربلا ، کلمات فقیر ، کمبود ، کودک ، هلهله ، همسایه ، هنگ ، هور ، هیهات ، هیهات من الذله ، واژه ، واعتصموا ، وضو ، وعده ، ولادت ، یا مولاتی ، یابنی ، یاس ، یاقوت ، یعتصم ، موزون ، موسم ، موسی جعفر ، میخکوب ، ناترازی ، نردبان ، نرگس ، نرید ، نسیم ، نصیحت ، نمک ، نی ، نیاز ، نیزه ، هبوط ، هدی ، ناز_قیمت ، نافه ی غم ، نامردی ، نان ، ناهی ، نبرد ، نجاة ، منتقم ، منکر ، مهتاب ، مهربانی ، معرفت ، معروف ، معشوق ، مفسر ، مفسرکربلا ، مقیم طور ، مستسقیان ، مستعار ، مسلمان ، مسیح ، مسیحی ، مشرق ، مشک ، مصحف ، مضمون ، مظلومه ، مردم ، مرکب ، مرهم ، مزار ، مژده ، مسافر ، قول ، غرور ، کارکرد بدن ، کاروان کربلا ، کفر ، کلاس اولی ، کلمات ، کنگره ، کوچه های بنی هاشم ، کوفه ، گبر ، گداختن ، گداخته ، گدازه ، گریه ، گل سرخ ، گلچین ، گلوپاره ، گنجشک ، گونه های فرشته ها ، گیتار ، لاک پشت ، لاله ، لایعقل ، لب تشنه ، لتسکنوا ، لقمان ، لنگ ، لهجه ، لیلا ، عطشناک ، عقرب ، عقیده ، عقیله بنی هاشم ، علامه طباطبایی ، عمه سادات ، عناصر ذکور ، عهد ، عهد شیرین ، عیدی ، مادیات ، مارأیت الا جمیلا ، ماه ، مبعث ، مبهوت ، متهم ، مجنون ، محبت ، محبوب ، محرم ، محک ، مدرسه ، مذاب ، مرثیه ، بهشت جهنم غذا ، بومی ، بی ریا ، بی نصیب ، بیابان ، بیت آقا ، بیخیال ، برگ گل ، بصیر بودن ، بغداد ، بقیع ، بلا ، بنفشه جاده ، بهار ، امام باقر ، امام جواد ، امام زمان ، امامزاده حسین ، امانت ، امضای بیست ، امید ، انباشته ها ، باغ قرآن ، بانو ، باور ، بخت جوان ، بدرقه ، اندیشه ، انسان ، انما یرید... ، اهالی انتظار ، ایاز ، ایجاز ، آواز ، آیه امید ، آیه ی قالوا...بلی ، آیینه ، ابهت ، احترام ، احلی ، آب وقرآن ، آبی آسمون ، آدمها ، آدینه ، آرامش روانی ، آرامشگر ، آرزوها ، آشوب ، اسیر دنیا ، آمر ، آه ، اذان ، اذن ، ارادت ، استاد ، استسقا ، استضعفوا ، اعتدال ، اعتماد ، اعجاز ، افسانه کهن ، التماس ، التهاب ، اللیل ، الماس ، الی اللقاء ، تب ، تپش ، تخلص ، تذکره ، تربیت ، تردید ، ترسا ، تریبون ، تسبیح ، تسبیحگو ، تسلیم ، بیسوادی ، بیقراری ، بیگانه ، پرده ، پرواز ، پروانه ، پشت و پناه ، پوسیده ، پیاله ی علیک ، پیر ، پیراهن ، پیغامبر ، پیغمبر ، تهذیب نفس ، توسل ، توکل ، تکبیرساز ، ثقلین ، جامعه ، جانشین ، جمعیت ، جمیعا ، جناح ، جنگ ، جنوب ، جهل مرکب ، جوانی ، جولان ، حسن(ع) ، حسین ، حسین(ع) ، حضرت علی ، حضور سبز ، حق ، حکومت ، حواریون ، حوصله ، حیلت ، حکمت ، چکه ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ