93/9/14
11:12 ع
خدا مرا به تو انگار مبتلا کرده
میان جمعیت عشق تو رها کرده
غریبه ای که نمی خواست نام او ببرم
تو و مرا به هم انگار آشنا کرده
شبیه خاطره ای بس که دور و نزدیکی
تو را مگر کسی از قلب من جدا کرده؟
کمی می آیی و بسیار می روی شاید
در این مسیر دل عاشقت خطا کرده
میان اشک و توسل دل پر از دردم
برای با تو نشستن خدا خدا کرده
کمی بمان به دو فنجان عشق مهمان باش
نگاه تشنه ی من میل ابتلا کرده....
.
.
قافیه نوشت: برگرد آشنای غریبم مرا تحمل کن :(
1393/09/14
92/8/14
7:11 ع
مست از نوشتنت قلمم یا حسین (ع)گفت
در راه عاشقی قدمم یا حسین (ع)گفت
افسوس چشمهای مرا اشک خورده است
وقتی که روضه های غمم یا حسین (ع)گفت
***
شعری دوباره تازه کنید از نگاه اشک
با خیمه های سوخته در بارگاه اشک
تصویر تلخ حادثه ای نقش می زند
بانویی از تبار خدا درپناه اشک
***
امشب کسی به روضه ی جانم کشیده است
مرثیه ای به قد کمانم کشیده است
یک خط سرخ حاصل یک عمر عاشقی
درسایه سار بخت جوانم کشیده است
***
نی تلخ کام قصه ی پرسوز اشک هاست
درذهن آب خاطره ی داغ مشک هاست
آئینه ای به ماه غزل تکیه میکند
هرچند در غبار نفس گیر رشک هاست
91/10/7
12:3 ص
روی شیشه غزل قصه من در هم ریخت
روی زخم دل من اشک خدا مرهم ریخت
شاید از شاعری چشم خودم بود که عشق
واژه واژه همه خونرنگ در این معجم ریخت
اهل احساس نبودم همه ی منطق من
نقش لوح دل او بود که در خاتم ریخت
سفر ساده ی چشم تو به طعم ملکوت
ابتکاری است که از ذائقه ی آدم ریخت
شعر آمد نفسی تازه نکردیم و گذشت
بیت و مصراع غزل ،قافیه را مبهم ریخت
91/10/6
پیام رسان