سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

89/9/25
1:23 ص

تقدیم به بی بی قامت خمیده ی کربلا....زینب (س)

کاش زمین گیر نبودی علی        بسته ی زنجیر نبودی علی

کاش تبت جان مرا می گرفت       درد تو دامان مرا می گرفت

دشمن و این خیمه ی پر سوز و درد        شعله ی امید مرا سرد کرد

عمه تو برخیز به میدان بیا         تا نشود قوم عدو بی حیا

عمه تو پیمانه ی صبر منی       حسرت چشمان پر ابر منی

پاره ی تن ظهر عطش ناک شد       پیرهن خاک به خون پاک شد

آب از این ثانیه ها سیر گشت         خواب پریشان تو تعبیر گشت

حس عمو در پس شط جان گرفت       دست به زانو چو یتیمان گرفت

شهرت عباس مرا دل نوشت         ساقی دریا غم ساحل نوشت

دست ابوالفضل و توان و امید          خواب عطش را به اسارت کشید

بر قد نازش همه جا رشک بود        نقطه ی پایان غمش مشک بود

تا نفس باغچه احساس داشت         حس علمداری عباس داشت

سیل بلا آمد و گلهای باغ              شهره شدند از ستم درد و داغ

آب ز طغیان عطش خشک شد           در هوس نافه ی غم مشک شد

ساقی این قافله را غم گرفت             بر لب عطشان تو ماتم گرفت

مشک که در دست أخا خوار شد        هستی او پیش رخش تار شد

شب شد،امان نامه ی دشمن رسید            گویی از این غم زدلش خون چکید

چنگ زدم غربت احساس را           خون جگر خوردن عباس را

دست دلم را به دلش دوختم            بر همه دلدادگی اش سوختم

بوسه زدم دست علمدار را            غیرت آن یار وفادار را

قصه ی آن کوچه که تکرار شد          چشم ابوالفضل چه بیمار شد!

قطره ی اشکی شد و دریا نوشت          برق نگاهش غم زهرا نوشت

تا به سر خیمه ی دلدار رفت              عشق به پیرایش بازار رفت

خم شد و از شهد ولایت چشید              بر ورق صفحه ی جان خط کشید

گفت به پابوسی جان آمدم                 در صدد تیر ،کمان آمدم

ای همه ی زندگی ام رخصتی؟؟             بار دگر می دهی ام فرصتی؟؟

ماه ولایت ز افق سر کشید              عشق حرم سوی أخا پر کشید

لحظه ای آغوش دلش باز شد              عاشق آن لحظه ی پرواز شد

چشم به چشمان علمدار دوخت             برعطش دیده ی تب دار سوخت

گفت برادر تو قرار منی                شاه نشین دل زار منی

میروی لیلای من؟؟ آرام گیر            چشم جنون را به گرو وام گیر

چاره ی دیگر نبود ساقی ام              می روی افسون دل باقی ام ؟؟

کاش در این خیمه نمی آب بود           دست به دامان تو ارباب بود

کاش نمی رفتی و در شط عشق             باز نویسی نشود خط عشق

چشم بر آن قامت رعنا گشود              گوی وفا را ز برادر ربود

رفت و علمدار نیامد دگر                  یار وفادار نیامد دگر

قافله از شهد عطش سیر شد            لحظه ای از داغ حسین پیر شد

قامت رعنای برادر شکست            بند امید دلش از هم گسست

طاقت برگشت ز میدان نداشت          روی نگه کردن طفلان نداشت

باید از این هجمه رهایش کنم         از تن عباس جدایش کنم

آخر این عشق چه ها می شود          بادل زینب چه جفا می شود 

رونق بازار دلم رفته بود           ماه شب تار دلم رفته بود

باز دلم سر خوش یک عشق بود           رنگ غم از خانه ی دل می زدود

او که نسیم سحر فاطمه است        حسرت چشمان تر فاطمه است

کودکی ام آینه ی روی او             دار و ندارم هوس کوی او

                         زینب بی یار تجلی نداشت         بی دم دلدار تسلی نداشت                     

مادرم آموخت پناهش شوم            کشته ی آن صورت ماهش شوم

شعله شوم گرم نگاهش کنم          بر تب این عشق گواهش کنم

...مست شدم لایق مستی او              بود شدم درپی هستی او

ابر شدم تا غم باران گرفت           آیه شدم تا تب قرآن گرفت

گفتم اگر عشق کبابم کند            رفتن او خانه خرابم کند

رفتن او فرصت معنا نداشت           زینب او تاب تمنا نداشت

آمد و از خیمه ی دردم گذشت           شعله شد و از دل سردم گذشت

گفت: بیا خواهر مظلوم من            سیر ببین این قد و این جان و تن

لحظه ای از تاب به تب آمدم              جان شدم از درد به لب آمدم

 عشق به بوسیدن یارم گرفت          هر تپش این عشق به کارم گرفت

شاه به بدرود مجالم نداد            در گذر غم پر و بالم نداد

از پس او رفتم و در شور و شین               ذکر مدامم همه جا یا حسین(ع)

تل همه ی دار و ندارم شده                نقطه ی تصویر نگارم شده

نیزه و شمشیر کجا می برید؟؟!!                  اسب و دو صد تیر کجا می برید؟؟!

عشق چه اندازه به او عالم است؟؟           خون زچه رو نقش دل خاتم است؟؟

حاصل یک عمر دلم نیست شد            مشق غم خون جگر بیست شد

آن همه دلواپسی ام رنگ داد           یک قفس افسوس و دل تنگ داد

نیزه کجا می بری امید را؟؟!!              آینه ی طلعت خورشید را؟؟!!

شمع وجودم شدو بیحد گریست            تاب دلم عمه که انقدر نیست

وای از آن قافله ی بی حسین(ع)         وای از آن لحظه ی پر شور وشین

وای ز عباس مگو جان من          دست خدا بود به دامان من

وای از آن دختر شیرین زبان          تکه بهاری به میان خزان

کاش عدو یک نفس آزرم داشت            از زدن دخت علی(ع) شرم داشت

کاش علی عمه بمیرد ولی              این همه پر درد نگوید....علی....


التماس دعا.


پیام رسان

+ اگه کسی دنبال خبر میگرده بهش بگین: عشق داره برمیگرده



+ صبح آمد و عاشقانه های بهار زمستان نگاهم را پر کرد از شیوه ی قشنگ شکوفه های تازه عشق و من روی جاده تنهایی دلم نقش وفاداری شاخه های غزل را آبیاری کردم سلام و هزار سپاس به مهربانی دلهایی که تا همیشه نبودنم مرا از اندیشه پاکشان رها نکردند....



+ عرض کردم بابا روی تخت دراز بکشین زمین سخته براتون همش پا میشین میشینین اذیت میشین گفتن من اینجوری راحت ترم تخت برای آدماییه که خیلی مریضن گفتم به خاطر من بابا... اینجوری راحت تر با هم حرف میزنیم منم گوشه تخت میشینم با هم حرف می زنیم گفتن مگه اینجا بهشته که رو تخت روبروی هم بنشینیم و حرف بزنیم بوسیدمشون و گفتم بابا شما بپذیرین اینجا رو براتون بهشت می کنم محبت کردن و گفتن : ان شاء الله اون دنیا!



+ *خاطرات پدر* با هم تلفنی صحبت کردیم معلوم بود به زور دارن صحبت می کنن که من نگران حالشون نباشم گفتم بابا فداتون بشم نبینم مریض باشین ها بابای من خوب باشن ان شاء الله گفتن خدا رحمت کنه مادرتون رو خندیدم و گفتم بابا وسط عواطف من یاد مامان افتادین گفتن:محبت شما به من رو مدیون تربیت مادرتون هستم. . . خوش به حال مادرم که انقدر مورد تحسین همسرشون بودن...



+ سلام به همه بزرگواران پارسی خدمت رسیدم تا صمیمانه از لطف همه خوبان که با ارسال پیام و همدردی، تسلای خاطر اینجانب در غم از دست دادن پدر عزیزم بودند کمال تشکر رو داشته باشم ... خدا به همه شما عزیزان عمر با برکت و با عزت بده ان شاء الله به شادی جبران کنم لطفتون رو...



+ با این همه شلوغی این خونه سوت و کوره/ راه تموم دنیا تا دیدن تو دوره :-( پدرم فردا در میان هیئت عزاداران حسینی مسیر همیشگی حرکت هیئت بامداحی هاشون رو تشییع میشن.... خدایا صبر زینبی عطا کن :-(

+ سلام عزاداری ها قبول....چندوقتی است پدرم پیرغلام امام حسین علیه السلام در بیمارستان بستری و حال نامساعدی دارند.... امیدوارم مثل همیشه مارو از دعای خیر فراموش نفرمایین

+ سلام امشب سالگرد مادرم هست.... درست ساعت دو برای همیشه خوب شدن... تلخ ترین شب عمر من :-(

+ وقتی ابرها بی تو از سفر بر میگردند چشمشان که به دلم می افتد بغضشان بارانی می شود... این باران محصول انتظار من است و دوباره ی نیامدنت...!!! . . امروز قزوین بارانی است!



+ سلام حلول ماه برکت و رحمت ماه عاشقی و الفت بر شاکران خوان نعمت مبارک باد



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
عشق ، خدا ، غزل ، انتظار ، مادر ، نگاه ، نماز ، نذر ، علی ، ایمان ، اشک ، تنهایی ، تقدیر ، رضا ، خاطره ، زینب(س) ، شوق ، سجده ، سخاوت ، صبر ، صبوری ، غم ، طراوت ، عابدینی ، سراب ، اشک ، چشم ، تشنه ، چشمه ، حرم ، بیستون ، تابش ، ادعا ، أم یجیب ، اسیر ، آب ، آواره ، ام یجیب ، بدرود ، بهانه ، عطش ، قوم ، قیام ، غروب ، قنوت ، مرد ، مست ، معامله ، ملکوت ، ناز ، موج ، هل اتی ، یعقوب ، رسول ، یعیر ، یهودی ، کافر ، کبوتر ، کجایی ، کرامت ، کربلا ، کلمات فقیر ، کمبود ، کودک ، هلهله ، همسایه ، هنگ ، هور ، هیهات ، هیهات من الذله ، واژه ، واعتصموا ، وضو ، وعده ، ولادت ، یا مولاتی ، یابنی ، یاس ، یاقوت ، یعتصم ، موزون ، موسم ، موسی جعفر ، میخکوب ، ناترازی ، نردبان ، نرگس ، نرید ، نسیم ، نصیحت ، نمک ، نی ، نیاز ، نیزه ، هبوط ، هدی ، ناز_قیمت ، نافه ی غم ، نامردی ، نان ، ناهی ، نبرد ، نجاة ، منتقم ، منکر ، مهتاب ، مهربانی ، معرفت ، معروف ، معشوق ، مفسر ، مفسرکربلا ، مقیم طور ، مستسقیان ، مستعار ، مسلمان ، مسیح ، مسیحی ، مشرق ، مشک ، مصحف ، مضمون ، مظلومه ، مردم ، مرکب ، مرهم ، مزار ، مژده ، مسافر ، قول ، غرور ، کارکرد بدن ، کاروان کربلا ، کفر ، کلاس اولی ، کلمات ، کنگره ، کوچه های بنی هاشم ، کوفه ، گبر ، گداختن ، گداخته ، گدازه ، گریه ، گل سرخ ، گلچین ، گلوپاره ، گنجشک ، گونه های فرشته ها ، گیتار ، لاک پشت ، لاله ، لایعقل ، لب تشنه ، لتسکنوا ، لقمان ، لنگ ، لهجه ، لیلا ، عطشناک ، عقرب ، عقیده ، عقیله بنی هاشم ، علامه طباطبایی ، عمه سادات ، عناصر ذکور ، عهد ، عهد شیرین ، عیدی ، مادیات ، مارأیت الا جمیلا ، ماه ، مبعث ، مبهوت ، متهم ، مجنون ، محبت ، محبوب ، محرم ، محک ، مدرسه ، مذاب ، مرثیه ، بهشت جهنم غذا ، بومی ، بی ریا ، بی نصیب ، بیابان ، بیت آقا ، بیخیال ، برگ گل ، بصیر بودن ، بغداد ، بقیع ، بلا ، بنفشه جاده ، بهار ، امام باقر ، امام جواد ، امام زمان ، امامزاده حسین ، امانت ، امضای بیست ، امید ، انباشته ها ، باغ قرآن ، بانو ، باور ، بخت جوان ، بدرقه ، اندیشه ، انسان ، انما یرید... ، اهالی انتظار ، ایاز ، ایجاز ، آواز ، آیه امید ، آیه ی قالوا...بلی ، آیینه ، ابهت ، احترام ، احلی ، آب وقرآن ، آبی آسمون ، آدمها ، آدینه ، آرامش روانی ، آرامشگر ، آرزوها ، آشوب ، اسیر دنیا ، آمر ، آه ، اذان ، اذن ، ارادت ، استاد ، استسقا ، استضعفوا ، اعتدال ، اعتماد ، اعجاز ، افسانه کهن ، التماس ، التهاب ، اللیل ، الماس ، الی اللقاء ، تب ، تپش ، تخلص ، تذکره ، تربیت ، تردید ، ترسا ، تریبون ، تسبیح ، تسبیحگو ، تسلیم ، بیسوادی ، بیقراری ، بیگانه ، پرده ، پرواز ، پروانه ، پشت و پناه ، پوسیده ، پیاله ی علیک ، پیر ، پیراهن ، پیغامبر ، پیغمبر ، تهذیب نفس ، توسل ، توکل ، تکبیرساز ، ثقلین ، جامعه ، جانشین ، جمعیت ، جمیعا ، جناح ، جنگ ، جنوب ، جهل مرکب ، جوانی ، جولان ، حسن(ع) ، حسین ، حسین(ع) ، حضرت علی ، حضور سبز ، حق ، حکومت ، حواریون ، حوصله ، حیلت ، حکمت ، چکه ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ